اصل جهاني بودن: اين گسترده ترين اصول از همه است. اساس اين است كه يك دولت حق دارد، گاهي اوقات حتي موظف است كه در مورد جدي ترين موارد نقض حقوق كيفري بين المللي اعمال صلاحيت كند. براي مثال نسل كشي، جنايات عليه بشريت، اعدام هاي غيرقانوني، جنايات جنگي، شكنجه و ناپديد شدن اجباري. اين اصل همچنين از اصول ديگر فراتر مي رود، زيرا به آن ملحق شده است كه متهم را تحت تعقيب قرار دهد يا آنها را به كشوري تحويل دهد كه به عنوان aut dedere aut judicare شناخته مي شود.
فراملي
در سطح فراملي، كشورها مجموعه اي از تعهدات معاهده و كنوانسيون را براي ارتباط دادن حق تك تك اصحاب دعوا براي استناد به صلاحيت دادگاه هاي ملي و اجراي احكام صادره اتخاذ كرده اند. به عنوان مثال، كشورهاي عضو EEC كنوانسيون بروكسل را در سال 1968 امضا كردند و با توجه به اصلاحات با پيوستن كشورهاي جديد، اين كنوانسيون نماينده قانون پيش فرض براي تمام بيست و هفت كشور عضو اتحاديه اروپا است كه اكنون اتحاديه اروپا ناميده مي شود. دادگاه ها در كشورهاي مختلف علاوه بر اين، كنوانسيون لوگانو (1988) اتحاديه اروپا و انجمن تجارت آزاد اروپا را ملزم مي كند.
در عمل از اول مارس 2002، همه كشورهاي عضو اتحاديه اروپا به جز دانمارك، مقررات شوراي (EC) 44/2001 را پذيرفتند كه تغييرات عمده اي در كنوانسيون بروكسل ايجاد مي كند و مستقيماً در كشورهاي عضو مؤثر است. مقررات شورا (EC) 44/2001 در حال حاضر نيز بين بقيه كشورهاي عضو اتحاديه اروپا و دانمارك به دليل توافقي كه بين جامعه اروپايي و دانمارك حاصل شده است اعمال مي شود. حداقل در برخي زمينه هاي حقوقي، اجراي متقابل احكام خارجي اكنون ساده تر است. در سطح ملي، قواعد سنتي هنوز صلاحيت قضايي را بر افرادي تعيين ميكند كه در اتحاديه اروپا يا منطقه لوگانو مقيم يا معمولاً ساكن نيستند.
چهارشنبه ۰۱ دی ۰۰ | ۱۰:۵۴ ۱۱ بازديد
تا كنون نظري ثبت نشده است